بگويم دلم براي اينجا تنگ شده بود. آدم هاي که معتاد به نوشتن هستند قبل از اينکه استخوان هايش از درد ننوشتن بترکد به هر دري مي زنند تا  راهي براي نوشتن پيدا کنند.پس شروع کردم مثل قديم گوشه حاشيه کتاب ها نوشتم و گه گاهي روي تکه کاغذي و چسباندم روي در يخچال که يادم باشد ادامه اش بدهم. اما مثل خيلي از متن هاي نيمه کاره رها شد و رفت و هيچ سر انجامي نگرفت اصلن نوشته ي که خواننده نداشته باشد معنا و مفهومي ندارد.  مي شود خوره جان که دارد ذره ذره گوشت تنت را از درون مي خورد. دوستي پيشنهاد يک وبلاگ جديد داد،.چند خطي در وبلاگ جديد نوشتم اما امان از درد پنهاني که به سراغت مي آيد و باز دنبال بهانه اي تا يادت بماند خانه جاي ديگر است.خوشحالم دوباره به خانه برگشتم. و بيشتر از همه  خوشحالم دوستاني چون شما دارم .


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

شرکت Banana آموزش سئو | پادشاه سئو آرامــم کــن Amy بازارچه کانال تلگرام پخش و خبر های بروز جهان